من دارم ميام
سلام سلام
راستش اين ماماني من ميخواست اينجا عكس بي بي شاور من و بذاره اما چون تا حالا وبلاگ نداشته بلد نبود چكار كنه، البته فكر نكنين مامانم بي سواده هاااا نخير اما خب ديگه من حوصله شو سر بردم و اون تو جا خوش كردم و خيال بيرون اومدن هم ندارم اينه كه يك كم كسل شده و حوصله نداره ببينه چي كار بايد بكنه
من الان يك بچه تپلي ام كه يك كم مامان و بابام و نگران كردم البته سونوگراف هاي مهربان گفتن من well fed baby ام اما مامان و بابا ميگن ما كه هيچ كدام نه چاقيم نه ژن چاقي داريم يعني اين بچه چشه اينه كه دارن دعا ميكنن من صحيح و سالم باشم
از بي بي شاور براتون بگم كه خيلي به من و مامانم خوش گذشت مامانم خيلي عكس هاش و دوست داره و هر روز نگاه شون ميكنه و خيلي خوشحاله كه به حرف خاله آيدا گوش داده و برام بي بي شاور گرفته، آخه اينجا خيلي تنهاست و من هم سيسموني ندارم و اتاق هم ندارم و ديگه بدون اين جشن هم اومدنم خيلي سوت و كور ميشد
راستي مامانم يك آلبوم خاطرات نوزاد از mamas and papas برام سفارش داد كه آوردن و خيلي ذوق كرد وقتي ديدش، حالا منتظره من بيام و شروع كنه به پر كردنش، مامانم دوست داشت يكي از همين آلبوم ها هم براي ني ني عمو عليرضا بگيره اما فكر كرد شايد خودشون داشته باشن به بابا م گفت ميپرسي ازشون كه اگه نخريدن من دو تا سفارش بدم بياد اما باباي خجالتيم گفت نه زشته بپرسم
مامانم هر شب به بابام ميگه شايد امشب ديگه بيدارم كردم بريم بيمارستان اما هيچ اتفاقي نمي افته بلههههه اين جورياس من كه به اين راحتي ها از جاي گرم و نرم م جم نميخورم
شايد دفعه ديگه با عكسم بيام پيشتون